پیام شعبانی دلت با من نبود

چیزی شبیه رابطه
از تو برام عاشق نساخت
تقدیر ما از اولم
برگی به نام ما نداشت
من غرق احساسم شدم
وقتی دلت با من نبود
این عشق و این دیوونگی
دست من و این دل نبود
من توی پاییز خودم
دنبال دستای توام
از دور میبینم تو رو
شاید خیالاتی شدم
با اینکه دوست دارم و
با این که دلتنگ توام
اما تو سهمم نیستی
میدونم این و من خودم
باید یه روز عاشق بشی
تا حس کنی درد منو
باید فراموشت کنم
این قصه ی تلخ و بد و
خسته تر از این رابطه
قلب منه دیگه برو
بارونیه حال و هوام
کاش که نمیدیدم تو رو