پوریا پراد با من بمون

شبا شمع روشن کنارت نشستم
با چه شور و حالی ولی دل شکستم
میخوام زندگیم رو بریزم به پاهات
میشه نه نیاری نگام روی لب هات
همه رد میشن از من به حالم میخندن
دلاشون یه سنگه به تو دل میبندم
به عشقی که حالا واسم باز قشنگه
با این حال بد باز منو دیوونه کرده
با من بمون ای عزیز شعر و شبه‍ام
تو شدی مونس غم هام
نباشی همیشه تنهام
با من بمون ای همه دار و ندارم
خورشیده چشمای تارم
نباشی هی بد میارم کم میارم
دلم باز گرفته بازم بی قرارم
آهای عشق اول بمون تو کنارم
بمونو بساز باز با مرد دیوونت
دیوونت میمونم سرت روی شونم
تو بارون ٬ خیابون ٬ دوباره میخونم
تو زندون قلبت تا آخر میمونم
با عهدی که بستم شدم باز روانی
به حال خرابم تو این حالو دادی