هونام بند سایه

بی خبری از حالم نمیدونی نه
نمیدونی بد حالم نمیدونی نه
انگاری که فراموش کردیو
که دیگه با من سردیو
چته نمیدونم
یه شب خواب تورو دیدم
دور می شدی از من
همینجوری که میرفتی
از خواب تو پریدم
تو بیداری ام همین شد
رفتی واسه دل بریدن
منمو سایه ای که اسم تو روش موند
تو تموم کوچه ها رد هواش موند
هرجا که قدم میذارم یادتم هست
بی تو هر کوچه ی بازی میشه بن بست
رد شدم از همه سایه های این شهر
تا که دستای تو جون پناه من شه
حتی فکرشم نکردم انتخابت
یه روزی بیاد که اشتباه من شه

زندگی تو کنار اون غریبه میگذره، ولی من چی
وقتی که نیستی بگو چی بگم از تو، میرسم به هرکی

منو یادت، نمیزاره با بغض و گریه نخوابم
یه حسی تو قلبم، داد میزنه که خونه ای روی آبم

آره خسته م، از هوای خیال تو و این حس مسموم
دیگه کم کم، باید بریزم خاطرات تو رو از سرم دور

به بازی گرفتی دل منو با این نقش منفور
دیگه نمیشم بازیچه دست اینو اون من مغرور

منمو سایه ای که اسم تو روش موند
تو تموم کوچه ها رد هواش موند
هرجا که قدم میزارم یادتم هست
بی تو هر کوچه ی بازی میشه بن بست

رد شدم از همه سایه های این شهر
تا که دستای تو جون پناه من شه
حتی فکرشم نکردم انتخابت
یه روزی بیاد که اشتباه من شه