محمد بهرامی مثل نفس

مثله نفس واسه منه خسته بودی
رفته بودی قبل گریه هام درو بسته بودی!تنها رفته بودی تنها رفته بودی
رفتی دلو به دله غریبه دادی
هدیه دادی اشکو به چشمام هدیه دادی اشکو هدیه دادی ، اشکو هدیه دادی

باید همین امشب باز بیای به خونه
شاید این عاشق تا خود صبح نمونه ، تا خود صبح نمونه
بگو چجوری میتونی دور از من بمونی
هر چقد عوض بشی واسه من همونی
واسه من همونی ،واسه من همونی ،واسه من همونی


چشمای تو دلیل عاشقیم بود زندگیم بود رفتنت از روی سادگیم بود نگات زندگیم بود نگات زندگیم بود